جدول جو
جدول جو

معنی راه پیمایی - جستجوی لغت در جدول جو

راه پیمایی
پیاده روی، گردش پیاده
تصویری از راه پیمایی
تصویر راه پیمایی
فرهنگ فارسی عمید
راه پیمایی
(پَ / پِ)
راه پیمائی. عمل راه پیما. راه پیمودن. طی طریق کردن. راهنوردی. راهروی، پیاده برفتن براهی. راهی را بی وسیلتی از وسایل سواری طی کردن
لغت نامه دهخدا
راه پیمایی
عمل راه پیما پیاده روی
تصویری از راه پیمایی
تصویر راه پیمایی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باده پیمایی
تصویر باده پیمایی
باده نوشی، شراب خوری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راه پیما
تصویر راه پیما
آنکه به راهی می رود، رونده، مسافر، تندرو، کنایه از اسب یا استر تندرو
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لِ بَ زَ دَ / دِ)
راه پیما. راه پیماینده. روندۀ راه. که راه طی کند. که راه پیماید. که راه رود. راهرو:
کعبه صفتند و راه پیما
باور کنی که آسمان و ماهند.
خاقانی.
و رجوع به راه پیما شود
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی ماه سیما، ماهرویی، ماه چهری، رجوع به ماه سیما و ماه چهری شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
راه پیمای. مخفف راه پیماینده. مسافر. (ناظم الاطباء). رهرو:
پایکوبان میشود زآوازۀ طبل رحیل
خویش را پیش از سفر چون راه پیماجمع کرد.
صائب تبریزی (از بهار عجم).
و رجوع به راه پیمای شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از باده پیمایی
تصویر باده پیمایی
عمل باده پیما شرابخواری میخواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماه سیمایی
تصویر ماه سیمایی
ماه چهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه پیما
تصویر راه پیما
((پَ یا پِ))
راه پیماینده، راه رونده، مسافر، تندرو، سریع السیر، جمع راه پیمایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راهپیمایی
تصویر راهپیمایی
تضاهرات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
للمسيرة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
March
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
маршировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
مارچ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
মিছিল করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
เดินขบวน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
행진하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
行進する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
मार्च करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
marschieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
maszerować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
марширувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راه پیمایی کردن
تصویر راه پیمایی کردن
دیکشنری فارسی به چینی